سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند جویای دانش را دوست می دارد ونیز فرشتگان و پیامبران او. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دکتررحمت سخنی - طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
 RSS |صفحه اصلی سایت |ارتباط با من| درباره من|پانل اصلی سایت
: جستجو
اوقات شرعی
یکشنبه 103/9/4
» درباره من
دکتررحمت سخنی - طب مذهبی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دکتررحمت سخنی
آدرس تماس با دکتر رحمت سخنی : آذربایجان غربی - اورمیه dr.rahmat.sokhani@gmail.com این سایت و 30 سایت پزشکی دیگراینجانب به صورت رایگان در خدمت هموطنان ایرانی داخل و خارج کشور بوده و امیدوارم توانسته باشم سهم بسیار اندکی در ارائه و تولید مطالب علمی داشته ونقش مثبتی را ایفا کرده و باعث شادی روح والدین شهیدعزیزم آقای ستوانیار شهید محمد سخنی و شهیده خانم جمیله رمضان شیخ سرمست باشم .ضمنا 60 سایت مشاوره رایگان پزشکی و پرستاری اضافه براینها برای دیگردوستان پزشک و پرستار خوب ایران اسلامیمان در خطه همیشه سرسبز و قهرمان آذربایجان طراحی و راه اندازی نمودم که انشالله مورد قبول مردم عزیز کشورمان و درگاه احدیت قرار گیرد . باسپاس دکتر رحمت سخنی آذربایجانین حکیم اوغلانه اورمو یوردون نان dr.rahmat.sokhani@gmail.com

» پیوندهای روزانه
مجتمع پژوهشگران واحیاگران طب اسلامی تبریز [225]
بزرگترین پایگاه اینترنتی امداد و نجات بسیجیان کشور [85]
سازمان بسیج جامعه پزشکی [144]
خانواده درمانی [257]
طب معصومین [533]
طب قرآنی [447]
مرکز دائرالمعارف بزرگ اسلامی [86]
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران به سه زبان [184]
شبکه اطلاع رسانی ملی [236]
سایت خبری تحلیلی شیعه نیوز [142]
مرکز اطلاع رسانی شهید اوینی [94]
پایگاههای مذهبی به زبانهای انگلیسی،عربی،فارسی [218]
سایتهای مذهبی [185]
پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران [96]
[آرشیو(14)]

» عضویت خاص و عادی
 





Powered by WebGozar


» فهرست موضوعی یادداشت ها
درمان بیمار توسط حضرت امام زمان (عج)[5] . درمان بیمار در بارگاه حضرت عبدالعطیم حسنی(ع)[2] . روزه داری[2] . روزه های کوتاه مدت . زنان بادرار روزه دار . زنان باردار . شب قدر . عوارض . فواید روزه گرفتن . مشکلات ناشی از روزه داری . موارد منع روزه داری از نظر پزشکی . نقش موثر ایمان . درمان بیماری خطرناک غیبت . درمان چاقی . درمان دروغ گویی . درمان عفونتهای بدن . دروغ گویی . دکتر فریده نظری . دکتر سعید حسینی . دکترهربرت ام شلتون . ادیان مذهبی . ادیان مذهبی مختلف جهان . استجابت دعا . امید تمام دردمندان دنیا . ایمان و درمان . ایمان وبیماریها . بایدها نبایدهای پزشکی . بیماران روزه دار . پزشکان بزرگ جهان . توصیه های پزشکی . توصیه های دندانپزشکان . توصیه های مهم پزشکی . خوردن سحری . داستان آن بیمار . دانشگاه علوم پزشکی تهران . درمان انواع بیماریها . درمان بیمار توسط حضرت امام حسین(ع) . درمان بیمار توسط حضرت امام رضا(ع) . درمان بیمار توسط حضرت عسکریین (ع ) . درمان بیمار توسط حضرت علی (ع) .
» آرشیو مطالب
آرشیو مطالب نوشته شده پیشین

» لوگوی سایت


» لینک دوستان
کوچ بلاگ -وبلاگ کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد-در پارسی بلاگ
EMOZIONANTE
نوشتار
دلنوشته های قاصدک
خانه ی خانواده
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
عارفانه های یک دوست
نیلااااا
مهربانترین
دلنوشته ها
اندیشه نگار
گلبانگ سربلندی
آلبوم محمد حسن اسایش
چرک نویس من
برای تو
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دختــــر بهــــار
نسیم ظهور
دیباچه
عشق سرخ من
PARSTIN ... MUSIC
رایان چوب
بازگشته از احمدالحسن کذاب
یادداشتهای روزانه اسایش
فانوس عشق
رضا صفری
خیارج سرای من است
قلمدون
هستی همیشگی
گل باغ آشنایی
موسسه حقوقی ارشا دادگران ونداد
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
عارفانه
اشک شور
سلطان شادمهرعقیلی...احسان عطارتبادکان
نگارستان خیال
بشنو از دل
حرف هایی از زبان منطق و احساس
المشی إلى القدس المقدسة
بهارانه
جغجغه‌
مشکات
عقیل صالح
نگاهی نو به مشاوره
منجی بشر(یا مهدی)
❤ღ چادری ها ღ❤
شوروشعور عشق
Mystery
در اوج پرواز با احساس تو
کلکسیون بهترین تمبرهای جهان
سوفیا
اشپزی کد بانو
مشاور
داروساز
اسیرعشق
سرزمین مِه وخورشید (خورشیدگام سبز)
red rose
در غمِ ماه منیر
گروه تبلیغاتی ناریا
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
ستارگان دوکوهه
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
نهانخانه جان
حس لطیف من
خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani
طب ورزشی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی
پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی
رنگارنگه
پزشکی فوق تخصصی دکتر رحمت سخنی
سیر بی سلوک ( مجاهدیان )
طب نظامی دکتر رحمت سخنی
مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی
سایت پزشکی دکتر شریف کف الغزال(انگلیسی)
مرکز اطلاع رسانی اذربایجانیهای مقیم خارج کشور
دانشنامه تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانیان
دانلود رایگان کتابهای الکترونیکی
طب متعالی
قران آرامش بخش قلب ها
سایت مدرسه علمیه نرجس
سایت کتابخانه طهور(مذهبی)
پاسخ به سوالات اخلاقی
سایت پژوهشکده فرهنگ و معارف
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
من.تو.خدا
Famoonevis
آوای روستا
ابـــــــــــرار
سایت روانشناسی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب نظامی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دارو سازی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
شمس الظلام
عاشقتم
سماتکــــــــه
طب سنتی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
سایت دندانپزشکی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
پزشکی عمومی دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
تارنمای امیرحسین قدرتی شاه‌توری
هفت آسمان
رضوانه
اخلاق و ادب
Missing
ALWAYS & FOREVER
شادیهای کوچک یک خانم خونه دار
تابستان تلخ
جاده خاکی
نت سرای الماس
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
محمدمبین احسانی نیا
کـ ـهـ ـکـ ـشـ ـان
...
03955809074 سید مهدی ملک الهدی
چی بگم؟؟
ما تا آخرایستاده ایم
دعای محبت
برنامه تربیتی شهید هدایت الله طیب
شهرستان بجنورد
بیا تو ج‍‍‍ـــوان،اسرارموفقیت،ازدواج
برلیان
عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان
دنیای عکس های متحرک و انیمیشن
قائم صنعت سپاهان
آموزش ساخت جعبه هدیه، آموزش گل سازی، گل بلندر
سورپرایز
تاپروانه شدن"""
تــــــــــو خــــوب بـــــمان
دوســـتــــانه
شهریار کوچه ها
لبهای زخمی

» لوگوی لینک دوستان





















" alt="وب سایت شخصی یاسین گمرکی " width='85' >


» طراح قالب » میربهزادمیراسمعیلیان

» نظر سنجی


دانلود آهنگ جدید
دانلود آهنگ جدید
»» درمان نازایی با توسل به حضرت امام زمان (عج)

                درمان نازایی با توسل به حضرت امام زمان (عج)

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

تا هفت سال انتظار بچه را مى‏کشیدیم و در عین حال با مراجعه به دکترهاى مختلف و استفاده داروهاى گوناگون بالاخره از درمان ناامید شدیم. به همسرم گفتم: حالا که جواب رد مى‏دهند بیا به مسجد مقدّس جمکران برویم و از حضرت صاحب‏الزمان‏علیه‏السلام بخواهیم.

با عنایتى که شب تولد حضرت زهرا علیهاالسلام به من شد و با استمرار آمدن به مسجد مقدّس جمکران، بحمداللَّه امام زمان علیه‏السلام عنایت فرمودند و خداوند فرزندى به ما عطا کرد. شرح واقعه از زبان خانم ز - ع:

در سال 1367که ازدواج کردم، مانند تمام زوج‏هاى جوان منتظر هدیه‏اى از طرف خداوند بودیم تا گرماى زندگیمان را دو چندان کند، ولى بعد از هفت سال انتظار و مراجعه به دکترهاى مختلف و استفاده از داروهاى گوناگون، سال گذشته با ناامیدى کامل، از مراجعه مجدد به پزشکان مأیوس شدیم. بعد از عاشوراى حسینى بنده به همسرم گفتم:

«حالا که دکترها به ما جواب رد داده‏اند، بیا به مسجد مقدس جمکران برویم و به امام زمان علیه‏السلام متوسل شویم».

از همان موقع شروع کردیم هر هفته، شبهاى چهارشنبه به مسجد آمدیم، سه هفته بود که به جمکران آمده بودیم و هر بار با توسل به آقا حجة ابن الحسن علیه‏السلام از حضرت حاجتمان را طلب مى‏کردیم.

یک هفته قبل از تولد حضرت زهرا علیهاالسلام خواب دیدم:

شوهرم آمد و مرا صدا کرد و گفت: آقا سیدى شما را کار دارند. وقتى بیرون آمدم، سیدى را دیدم، ایشان به من فرمودند:

این قدر گریه و زارى نکن، صبر کن حاجتت را مى‏دهیم.

گفتم: من جواب این و آن را چه بدهم؟

تا سه مرتبه فرمودند: حاجتت را مى‏دهیم.

شب ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام منزل خواهر شوهرم جشن بود، من در آنجا هم خیلى ناراحت بودم، گریه مى‏کردم.

شب بعدش هم به جمکران آمدیم و باز خیلى گریه کردم، وقت سحر خواب دیدم: «آقا امام زمان علیه‏السلام آمدند و یک پارچه سبزى در دامن من گذاشتند. عرض کردم: این چیست؟ فرمودند: بازش کن!

من پارچه را باز کردم، دیدم داخل پارچه، بچه‏اى زیباست، من او را به صورتم چسبانده بودم و مى‏بوسیدم».

از خواب بیدار شدم، فهمیدم که حضرت حاجتم را عنایت فرموده‏اند. وقتى هم که مى‏خواستم زایمان کنم، باز آقا را در خواب زیارت کردم.

بعد از آن با اینکه باردار بودم و همه مى‏گفتند: به مسجد نرو! ولى بنده مرتب به جمکران مى‏آمدم و هفته چهلم مصادف با شب عید نوروز بود که به این مکان مقدّس مشرّف مى‏شدم.

اگر درمان درد خویش مى‏خواهى بیا اینجا

دوا اینجا، شفا اینجا، طبیب دردها اینجا

دکتر غلامرضا باهر و دکتر محسن توانانیا، از اعضاء هیئت پزشکى دار الشفاء حضرت مهدى علیه‏السلام در رابطه با عنایت مذکور مى‏گویند:

«بررسى‏هاى پزشکى آقاى ص و خانم ع که تا هفت سال بعد از ازدواج، صاحب فرزندى نشده بودند، به نظر مى‏رسد که مشکل عینا مربوط به آقاى ص بوده است که معمولا در مواردى که مسأله به این نحو باشد جواب درمان مشکل‏تر مى‏باشد، به همین دلیل ظاهرا درمان قطع بوده و بعد از مدتى به طور خود به خود با عنایت حضرت حقّ باردارى اتفاق افتاده است».

http://www.rs272.com/

http://www.jamkaran.info

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( دوشنبه 87/8/27 :: ساعت 11:57 عصر )
»» درمان بیماری چشم از حضرت رضا (ع )

                                         درمان بیماری چشم از حضرت رضا (ع )

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
عبد صالح و متقى وارسته جناب حاج مجدالدین شیرازى که از اخیار زمان هستند چنین تعریف مى کنند که :
بنده در کودکى ، چشم درد گرفتم نزد میرزا على اکبر جراح رفتم ، شیاف دور چشم حقیر کشید غافل از اینکه قبلاً دست به چشم سودائى گذاشته بود، چشم بنده هم سودا شد، اطراف چشم له شد ناچار پدرم به تمام دکترها مراجعه کرد علاج نشد، گفت از حضرت رضا علیه السّلام شفا خواهم گرفت ، به زیارت حضرت مشرف شدیم ، به خاطر دارم که پدرم پاى سقاخانه اسماعیل طلا ایستاد با گریه عرض کرد یا على بن موسى الرضا علیه السّلام داخل حرم نمى شوم تا چشم پسرم را شفا ندهید.
فردا صبح گویا چشم حقیر اصلاً درد نداشت و تا کنون بحمداللّه درد چشم نگرفته ام . وقتى از مشهدمقدس مراجعت کردیم خواهرم مرا نشناخت و از روى تعجب گفت تو چشمت له بود چطور خوب شدى ؟ من تو را نشناختم
و همچنین حاجى مزبور نقل مى نماید که : در سنه چهل شمسى خودم با خانواده به مشهدمقدس مشرف شدم و عجایبى چند دیدم ، از جمله در مسافرخانه دو مرتبه بچه ام از بام افتاد بحمداللّه و از نظر حضرت رضا علیه السّلام هیچ ملالى ندید.
هنگام برگشتن در ماشین این موضوع را تعریف کردم ، زنى گفت تعجب مکن من اول خیابان طبرسى در مسافرخانه سه طبقه بودم ، بچه ام از طبقه سوم کف خیابان افتاد و از لطف حضرت رضا علیه السّلام هیچ ناراحتى ندید.

منبع :داستانهای شگفت انگیز شهید  آیت الله دستغیب

http://www.rs272.com/

http://cans.ir

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( یکشنبه 87/8/26 :: ساعت 8:19 عصر )
»» درمان هفت مریض در یک لحظه توسط حضرت علی (ع)

 درمان هفت مریض در یک لحظه توسط حضرت علی (ع)

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
و نیز مرحوم سلاحى مزبور - علیه الرحمه - در ماه محرم تقریبا بیست سال قبل که مرض حصبه در شیراز شایع و کمتر خانه اى بود که در آن مریض حصبه اى نباشد و تلفات هم زیاد بود یک روز فرمود در منزل آقاى حاج عبدالرحیم سرافراز، هفت نفر مبتلا به حصبه را خداوند به برکت حضرت سیدالشهداء علیه السلام شفا مرحمت فرمود و تفصیل آن را بیان کرد.
بعدا آقاى سرافراز را ملاقات کردم و قضیه واقعه را پرسش نمودم ، ایشان مطابق آنچه مرحوم سلاحى فرموده بود بیان کرد. سپس از ایشان خواستم که آن واقعه را به خط خود نوشته تا در اینجا ثبت شود، اینک نوشته آقاى سرافراز:
تقریبا بیست سال قبل که اغلب مردم مبتلا به مرض حصبه مى شدند در خانه حقیر هفت نفر مبتلا به مرض حصبه در یک اطاق بودند، شب هشتم ماه محرم الحرام براى شرکت در مجلس عزادارى ، مریضها را در خانه به حال خود گذاشتم و ساعت پنج از شب گذشته با خاطرى پریشان به مجلس تعزیه دارى خودمان که مؤ سس آن مرحوم حاج ملا على سیف -علیه الرحمه - بود رفتم
موقع تعزیه دارى ، سینه زنى ، نوحه و مرثیه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام قرائت شد، پس از فراغت از تعزیه دارى و اداى نماز صبح ، با عجله به منزل مى رفتم و در قلب خود شفاى هفت مریض را بوسیله عزیز زهرا (ع ) از خدا مى خواستم .
وقتى به منزل رسیدم دیدم بچه ها اطراف منقل آتشى نشسته و مختصر نانى که از روز قبل و شب باقیمانده است ، روى آتش گرم مى کنند و با اشتهاى کامل مشغول خوردن آن نانها هستند. از دیدن این منظره عصبانى شدم ؛ زیرا خوردن نان آن هم نانى که از روز و شب گذشته باقیمانده براى مبتلا به مرض حصبه مضر است .
دختر بزرگم که حالت عصبانیت مرا دید گفت ماها خوب شده ایم و از خواب برخاستیم و گرسنه ایم نان و چاى مى خوریم . گفتم خوردن نان براى مرض حصبه خوب نیست ، گفت پدر! بنشین تا من خواب خودم را تعریف کنم و ما همه خوب شده ایم . گفتم خوابت را بگو گفت :
در خواب دیدم اطاق ، روشنى زیادى دارد ومردى آمد در اطاق ما و فرش سیاهى در این قسمت از اطاق پهن کرد و پهلوى درب اطاق با ادب ایستاد، آن وقت پنج نفر با نهایت جلالت و بزرگوارى وارد شدند که یک نفر آنها زن مجلله اى بود، اول به طاقچه هاى اطاق و به کتیبه ها که به دیوار زده بود و اسم چهارده معصوم : را روى آنها نوشته بود خوب با دقت نگاه کردند پس ازآن اطراف آن فرش سیاه نشسته و قرآنهاى کوچکى از بغل بیرون آورده و قدرى خواندند پس از آن یک نفر از آنها شروع کرد به روضه حضرت قاسم علیه السلام به عربى خواندن و من از اسم حضرت قاسم که مکرر مى گفتند فهمیدم روضه حضرت قاسم مى خوانند و همه شدیدا گریه اجابت فورى مى کردند و مخصوصا آن زن خیلى سوزناک گریه مى کرد، پس از آن در ظرفهاى کوچکى چیزى مثل قهوه همان مردى که قبل ازهمه آمده بود آورد و جلو آنها گذارد. من تعجب کردم که اشخاص با این جلالت چرا پاهاشان برهنه است ، جلو رفتم و گفتم شما را به خدا کدامیک از شما حضرت على علیه السلام هستید
یکى از آنها جواب داد و فرمود منم . خیلى با مهابت بود. گفتم شما را به خدا چرا پاهاى شما برهنه است ، پس با حالت گریه فرمود ما این ایام عزاداریم و پاى ما برهنه است ،فقط پاى آن زن در همان لباس پوشیده بود.
گفتم ما بچه ها همه مریضیم مادر ما هم مریض است ، خاله ما مریض است ، آن وقت حضرت على علیه السلام از جاى خود برخاست و دست مبارک بر سر و صورت یک یک ما کشیدند و نشستند و فرمودند خوب شدید مگر مادرم ، گفتم مادرم هم مریض است ، فرمودند مادرت باید برود. از شنیدن این حرف گریه کردم و التماس ‍ نمودم پس در اثر عجز و لابه من ، برخاستند دستى هم روى لحاف مادرم کشیدند آن وقت خواستند از اطاق بیرون روند رو به من کرده فرمودند بر شماباد نماز که تا شخص مژه چشمش به هم مى خورد باید نماز بخواند.
تا درب کوچه ، عقب آنها رفتم دیدم مرکبهاى سوارى که براى آنان آورده اند روپوشهاى سیاه دارد، آنها رفتند و من برگشتم در این وقت از خواب بیدار شدم صداى اذان صبح را شنیدم دست به دست خودم و برادرانم و خاله ام و مادرم گذاشتم ، دیدم هیچکدام تب نداریم ، همه برخاستیم و نماز صبح را خواندیم ، چون احساس گرسنگى زیاد در خود مى کردیم لذا چاى درست کرده با نانى که بود مشغول خوردن شدیم تا شما بیایید و تهیه صبحانه کنید و بالجمله تمام هفت نفر سالم و احتیاجى به دکتر و دوا پیدا نکردند.

منبع :داستانهای شگفت انگیز شهید  آیت الله دستغیب

http://www.rs272.com/

http://cans.ir

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( یکشنبه 87/8/26 :: ساعت 8:2 عصر )
»» درمان بیماری استحوانی توسط سیدالشهدا(ع)

            درمان بیماری استحوانی توسط سیدالشهدا(ع)

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
در تاریخ 16 جمادى الاولى 97 در کربلا جناب آقاى سید عبدالرسول خادم حضرت ابوالفضل علیه السّلام نقل نمودند که در چند سال قبل :
مرحوم حاج عبدالرسول رسالت شیرازى از تهران تلگرافا خبر داد که آقاى ناصر رهبرى (محاسب دانشکده کشاورزى تهران ) جهت زیارت مشرف مى شوند، از ایشان پذیرایى شود. پس از چند روز درب منزل خبر دادند که زوار ایرانى تو را مى خواهند. چون رفتم نزد ماشین ، دیدم یک نفر مرد با یک خانم است . خانم پیاده شد و آهسته به من فهمانید که ایشان آقاى رهبرى شوهر من است و مدتى است مبتلا شده و استخوان فقرات پشت او خشکیده شده و هشت ماه بیمارستان بوده و او را جواب داده اند و بیمارستان لندن هم گفته علاج ندارد و به همین زودى تلف مى شود و فعلاً به قصد استشفا اینجا آمده ایم و به تنهایى نمى تواند حرکت کند.
پس دو نفر حمّال آوردم زیر بغل او را گرفتند و رو به منزل آمدیم . سینه و پشت او را به وسیله فنرهاى آهنى بسته بودند. با نهایت سختى هر از چند دقیقه قدمى بر مى داشت . چشمش به گنبد مطهر افتاد. پرسید این آقا! ((حسین )) است یا ((قمر بنى هاشم ))؟
گفتم : قمر بنى هاشم است . با دل شکسته و چشم گریان عرض کرد آقا! من آبرویى نزد حسین ندارم ، شما از برادرت حسین بخواهید که ایشان از خدا بخواهد اگر عمر من تمام است همین جا زیر سایه شما بمیرم و اگر از عمرم چیزى باقى است با این حالت بر نگردم که دشمن شاد شوم و مرا شفا دهد. پسر کوچک او تقریبا هشت ساله وهمراهش بود با گریه و زارى مى گفت : اى قمر بنى هاشم ! زود است که من یتیم شوم . من در مجلس عزاى شما خدمت کردم ، استکانها را جمع مى نمودم پدرم را شفا دهید.
پس گفت مرا ببرید حرم شریف را زیارت کنم . گفتم : با این حالت نمى شود. قبول ننمود. با همان حالت به هر دو حرم او را بردیم تقریبا به مدت چهار ساعت در راه بود با کمال سختى او را منزل برده روى تخت خوابانیدم و طورى بود که هیچ حرکت نمى توانست بکند و باید او را حرکت دهند. فردایش اصرار کرد مرا نجف ببرید. با سختى او را نجف اشرف بردیم ولى نشد که در حرم مشرف شود. از همان بیرون زیارت نمود به کربلا برگرداندیم . اصرار کرد مرا به کاظمین و سامرا ببرید.
گفتم تلف مى شوى ، گفت مى خواهم اگر بمیرم ، این مشاهد را زیارت کرده باشم . بالا خره او را فرستادم . در مراجعت خانمش نقل کرد: پس از بیرون شدن از سامرا راننده پرسید آیا امامزاده سید محمد (فرزند حضرت هادى ) را مایل هستید زیارت کنید؟ (در آن زمان قبر آن حضرت چند کیلومتر از جاده اسفالت دور بود و جاده هم خاکى و خراب ) آقاى رهبرى گفت : مرا ببرید. پس حضرت سید محمد را با کمال سختى زیارت کردیم . در مراجعت یک نفر عرب که عمامه سبز بر سر داشت ، جلو ماشین ما را گرفت و به عربى با راننده سخن گفت و راننده جوابش ‍ مى داد.
آقاى رهبرى پرسید آقا سید چه مى گوید؟ راننده گفت مى گوید: من را سوار کن تا اول جاده اسفالت و من گفتم ماشین دربست شماست و اجازه ندارم .
آقاى رهبرى گفت آقا را سوار کن ، چون سوار شد سلام کرد و نزد راننده نشست . در اثناى راه ، آقاى رهبرى ناله مى کرد و مى گفت : یا صاحب الزمان علیه السّلام . سید فرمود از آقا چه مى خواهى ؟ خانم جریان مرض آقاى رهبرى را مى گوید. سید فرمود نزدیک بیا، گفتم نمى تواند. بالا خره کمى نزدیک شد. سید دست را دراز کرد و بر ستون فقرات او کشید و فرمود: ان شاء اللّه اگر خدا بخواهد شفا مى یابى .
از فرمایش سید امیدى در ما پیدا شد. گفتم آقا! ما براى شما نذرى مى کنیم . فرمود خوب است . گفتم اسم شما چیست ؟ فرمود:((سیدعبداللّه )) (بنده خدا).
آقاى رهبرى گفت : محل شما کجاست تا به وسیله پست براى شما بفرستم . فرمود به وسیله پست به ما نمى رسد شما هرچه براى ما نذر کردید هر سیدى که دیدى به او بدهید. چون نزدیک جاده اسفالت رسیدیم ، فرمود نگه دارید. موقعى که خواست پیاده شود فرمود آقاى رهبرى امشب شب جمعه است و خداوند اجابت دعا را تحت قبه جدم حسین علیه السّلام قرار داده و شفا را در تربت او. امشب خود را به قبر او برسان و پیغام مرا به او برسان .
گفتم هر چه مى فرمایید مى رسانم . فرمود بگو یا امام حسین علیه السّلام فرزندت براى من دعا کرده و شما آمین بگویید. پس آن سید بزرگوار رفت و من به خود آمدم که این آقا که بود؟ به راننده گفتم ببین از کدام سمت رفت و او را پیدا کن . چون راننده نگاه کرد ابدا اثرى از آن بزرگوار پیدا نبود.
خلاصه آقا سید عبدالرسول در همان شب او را در حرم امام حسین علیه السّلام برده و مکرر عرض مى کرد آقا! یک آمین از تو مى خواهم ، فرزندت چنین گفته است و حالش طورى بود که هرکس نزدیک او بود، همه را گریان مى ساخت ، پس او را منزل روى تخت خوابانیدم و چون سختى مسافرت در او اثر کرده بود حالش بدتر از قبل بود. پیش از اذان خوابیده بودم ، خادمه منزل درب حجره ام مرا صدا زد، بیرون شدم ، گفتم چه خبر است ؟ گفت بیا تماشا کن که آقاى رهبرى نماز مى خواند. تعجب کردم . از آینه درب نظر کردم دیدم ایشان روى سجاده ایستاده و مشغول نماز است .
از خانمش جریان را پرسیدم ، گفت مرا سحر صدا زد. بلند شدم گفت آب وضو بیاور، گفتم ناراحت هستى نمى توانى گفت در خواب حضرت امام حسین علیه السّلام به من فرمود خدا تورا شفا داد برخیز نماز بخوان و من مى توانم . پس آب وضو آوردم . با کمال آسانى برخاست وضو گرفت گفت سجاده بیاور گفتم نشسته بخوان . گفت چون امام فرموده البته مى توانم و فنرهاى آهنى سینه و پشت مرا باز کن . بالا خره با اصرارش همه را باز کردم ، پس ایستاده مشغول نماز خواندن است چنانچه مى بینى .
پس وارد حجره شدم و او را در بغل گرفتم و هر دو گریه شوق مى کردیم و حمد خداى را بجاى آوردیم . پس تلگراف بشارت به تهران مخابره کردیم . چند نفر از بستگان ایشان آمدند و با کمال عافیت به شام مشرف شدند پس به تهران برگشتند و تا این تاریخ در کمال عافیت در تهران هستند و چندین مرتبه زیارت کربلا و یک مرتبه حج مشرف شده اند.
چنین به نظر مى رسد که آن سید بزرگوار که در راه (حضرت سیدمحمد) ملاقات کرده اند یکى از رجال الغیب یا ابدال یا یکى از عباد صالحین حضرت آفریدگار بوده که ماءموریت غیبى داشته اند که بیمار مزبور را که دچار یاءس شده بود امیدوار سازد و آنچه را که دیگران باید عبرت بگیرند:
یکى آن است که در اثر تاءخیر اجابت هیچ وقت نباید ناامید شوند.
دیگر آنکه آنچه از امام صادق علیه السّلام رسیده که اجابت دعا تحت قبه حسینیه است باور دارند. دیگر موضوع نذر کردن در راه خدا را امر مطلوب و مرغوبى شناسند.

منبع :داستانهای شگفت انگیز شهید  آیت الله دستغیب

http://www.rs272.com/

http://cans.ir

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( یکشنبه 87/8/26 :: ساعت 7:35 عصر )
»» درمان کوری به برکت حضرت عسکریین (ع )

                               درمان کوری به برکت حضرت عسکریین (ع )

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
  سیدناالمعظم حضرت آقاى موسوى دامت برکاته نقل فرمودند داستانى را که خود از صاحب آن شنیده بودند و در جلد 2 تاریخ سامرا صفحه 193 نقل شده است و خلاصه اش آنکه حاج میرزا سید باقرخان تهرانى مشهور به حاج ساعدالسلطان در سال 1323 قمرى به قصد زیارت ائمه عراق حرکت مى کند چون به کاظمین علیهما السّلام مى رسد فرزند یگانه چهارساله اش به نام ((سید محمد)) به چشم درد سختى مبتلا مى شود چند روزى مشغول معالجه مى شود فایده نمى بخشد.
پس به سمت سامرا حرکت مى کند به قصد اینکه ده روز آنجا بماند و در راه به واسطه شدت گرما و غبار راه و حرکت عربانه درد چشم بچه سخت تر و چند برابر مى شود پس از ورود به سامرا بچه را نزد قدس الحکما که معروف به حافظالصحه وافلاطون زمانش بود مى برد، مشغول معالجه مى شود ثمرى نمى بخشد و مى گوید حتما باید بچه را بزودى برسانى به بغداد نزد فلان که متخصص بیمارى چشم است و مسامحه مکن که خطرناک است .
پدر بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و نالان و حیران مى گردد چون فرزند منحصر اوبوده لکن چون تصمیم داشته ده روز بمانند حرکت نمى کند ومشغول دعا و زیارت مى شود تا هفت روز، پس درد چشم بچه سخت تر شده به طورى که یک لحظه از گریه و ناله آرام نداشت . اهل خانه و همسایه ها تا صبح خواب نرفتند چون صبح شد حافظالصحه را مى آورند چون چشم بچه را باز مى کند و در آن به دقت نظر مى کند حالش تغییر مى کند و دست بر دست مى زند وناله مى کند وبه پدر بچه اعتراض مى نماید و مى گوید چشم بچه را کور کردى ، من به شما سفارش کردم . تاءکید نمودم زود او را به بغداد برسانید و چند مرتبه تاءکید و سفارش کردم و شما به حرف من اعتنا نکردید تا چشم بچه کور شد و دیگر رفتن بغداد ثمربخش ‍ نیست .
و این درد و ناراحتى که فعلاً دارد به واسطه قرحه و زخمى است که در چشم اوست و بینائى چشمش را از بین برده است . پدر بچه از شنیدن این مطلب سخت پریشان و بمانند بدن بى جان مى شود، سپس حافظالصحه براى معالجه قرحه که بماننددو دانه بادام از چشم بیرون بود، مشغول مى شود تا از درد آرام گیرد و کورى با درد نباشد، پس به سختى دو چشم او را که بیرون شده بود بر گردانید بداخل چشم و بچه از شدت درد غش کرد و این مطلب به محضر آیت اللّه میرزا محمد تقى شیرازى و سایر علما رسید همه ناراحت و غصه دار شدند.
و چون مدت اقامت که ده روز بود تمام شد، عربانه کرایه مى کند و عازم بر حرکت مى شود و براى زیارت وداع به حرم مطهر مشرف و پس از زیارت نزد ضریح امامین علیهما السّلام مى نشیند مشغول خواندن زیارت عاشورا مى شود، پس در آن حال خادم ایشان حاج فرهاد بچه را بغل کرده به حرم مشرف مى شود و سپس چشم بچه را که با پارچه اى بسته بود به ضریح مى مالد و پس از زیارت از حرم بیرون مى رود.
پدر بچه که منظره بچه اش را مى بیند و متذکر مى شود که بچه با چشم سالم به عراق آمد و حال با چشم کور برگردد، پس بى اختیار گریان و نالان مى شود، فریاد مى زند، مى لرزد، خواندن تتمه زیارت عاشورا را فراموش مى کند و خود را به ضریح مى چسباند و در سخن با امام رعایت ادب نمى کند ومى گوید آیا سزاوار است بچه ام را با این حالت کورى برگردانم ، پس بى حال شده گوشه اى مى نشیند، ناگاه بچه در حالى که دائى او به دنبالش بوده وارد حرم مى شود و بر دامن پدرش مى نشیند و مى گوید پدر جان ! خوب شدم ، چشمم روشن شده دردى هم ندارد، پدر حیران شده دست در چشمان بچه کشیده مى بیند هیچ اثرى از قرحه نیست و حتى قرمزى هم ندارد، از دائى بچه مى پرسد این بچه ربع ساعت پیش در حرم بود، چشمان کور و بسته شده چه پیش آمد شده ؟
دائى بچه مى گوید: بلى هنگامى که از حرم بیرون شدیم بچه بر شانه من بود و در صحن راه مى رفتم و منتظر آمدن شما بودم ناگاه بچه سر از شانه من برداشت و با دستش پارچه اى که بر چشمش بود برمى داشت و مى گفت ببین آقا دائى ! چشمم خوب شده است و براى بشارت به شما زود او را به حرم فرستادم که شما شاد شوید، پدر سجده شکر مى کند و از امامین همامین علیهما السّلام عذرخواهى و شکرگزارى مى نماید و با شادى و فرح از حرم بیرون مى شود و مى آید نزد حافظالصحه و بچه را در بیرون خانه نزد دائى او مى سپارد و به حافظالصحه مى گوید مى خواهم حرکت کنیم براى بغداد دوائى بدهید براى چشم بچه که در راه به آن مداوا کنیم .
طبیب مى گوید که چرا مرا مسخره مى کنى براى چشم کور شده دوائى نیست ، شما در اثر مسامحه او را کور کردید. پس پدر صداى بچه مى زند، دائى او را مى آورد چون طبیب چشم او را گشوده و روشن مى بیند بهت زده وحیران مى گردد. چشمان بچه را مى بوسد، اطرافش مى گردد و سخت گریان مى شود و مى گوید کجا شد دو غده چشم تو؟ چطور شد کورى تو؟ پس جریان شفا را برایش مى گوید و صلوات بر اهل بیت مى فرستند.
سپس به منزل میرزاى شیرازى مى روند میرزا هم که با سابقه بود گریه شوق مى کند، چشمان بچه را مى بوسد و مى فرماید سزاوار است بمانید تا شهر را چراغانى کنیم ، پدر عذر مى آورد و در همان روز براى کاظمین علیهما السّلام حرکت مى کند.

منبع :داستانهای شگفت انگیز شهید  آیت الله دستغیب

http://www.rs272.com/

http://cans.ir

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( شنبه 87/8/25 :: ساعت 1:22 صبح )
»» درمان مریض با توسل به امام زمان (عج )

             درمان مریض با توسل به امام زمان (عج )

انتخاب  :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
عالم بزرگوار حضرت آقاى شیخ محمدتقى همدانى که فضیلت و تقواى ایشان مورد اتفاق حوزه علمیه قم است و امام جماعت مسجد فرهنگ قم هستند شفا یافتن همسر خود را به طور خلاف عادت به برکت توسل به حضرت حجة بن الحسن العسکرى صلوات اللّه علیهما را مرقوم داشته اند و همان مرقومه ایشان ثبت مى گردد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
روز دوشنبه هیجدهم ماه صفر از سال 1397 مهمى پیش آمد که سخت مرا و صدها نفر دیگر را نگران نمود؛ یعنى همسر این جانب محمد تقى همدانى در اثر غم و اندوه و گریه و زارى دو سال که از داغ دو جوان خود که در یک لحظه در کوههاى شمیران جان سپردند، در این روز مبتلا به سکته ناقص شدند البته طبق دستور دکترها مشغول معالجه و دوا شدیم ولى نتیجه اى به دست نیامد تا شب جمعه 22 صفر یعنى چهار روز بعد از حادثه سکته . شب جمعه ساعت یازده تقریبا رفتم در غرفه خود استراحت کنم . پس از تلاوت چند آیه از کلام اللّه و خواندن دعاهایى مختصر از دعاهاى شب جمعه ، از خداوند تعالى خواستم که امام زمان حجة بن الْحَسَن صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَعَلى آبائه الْمَعْصُومینَ را ماءذون فرماید که به داد ما برسد و جهت اینکه متوسل به آن بزرگوار شدم و از خداوند تبارک و تعالى مستقیما حاجت خود را نخواستم ،این بود که تقریبا از یک ماه قبل از این حادثه دختر کوچکم (فاطمه ) از من خواهش مى کرد که من قصه ها و داستانهاى کسانى که مورد عنایت حضرت بقیة اللّه روحى و ارواح العالمین له الفداه قرار گرفتند ومشمول عواطف و احسان آن مولا شده اند براى او بخوانم .
من هم خواهش این دخترک ده ساله ام را پذیرفتم و کتاب ((نجم الثاقب )) حاجى نورى رابراى او خواندم . در ضمن من هم به این فکر افتادم که مانند صدها نفر دیگر چرا متوسل به حُجَّت مُنْتَظَر اِمام ثانى عشر عَلَیْه سَلامُ اللّهِ الْمَلِکِ اْلاَکْبَرِ نشوم ؟
لذا همانطور که در بالا تذکر دادم ، در حدود ساعت یازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار و با دلى پر از اندوه و چشمى گریان به خواب رفتم . ساعت چهار بعد از نیمه شب جمعه ، طبق معمول بیدار شدم ، ناگاه احساس کردم از اطاق پایین که مریض ‍ سکته کرده آنجا بود، صداى همهمه مى آید. سر و صدا قدرى بیشتر شد و ساعت پنج و نیم که آن روزها اول اذان صبح بود، به قصد وضو آمدم پایین . ناگهان دیدم صبیه بزرگم که معمولاً در این وقت در خواب بود، بیدار و غرق در نشاط و سرور است تا چشمش به من افتاد گفت آقا! مژده بدهم به شما.
گفتم چه خبر است ؟! من گمان کردم خواهر یا برادرم از همدان آمده اند. گفت بشارت ! مادرم را شفا دادند. گفتم که شفا داد؟ گفت : مادرم چهار بعد از نیمه شب با صداى بلند و شتاب و اضطراب ما را بیدار کرد. چون براى مراقبت مریض دخترش ‍ و برادرش (حاجى مهدى ) و خواهرزاده اش (مهندس غفارى ) که این دو نفر اخیرا از تهران آمده اند، مریضه را به تهران ببرند براى معالجه . این سه نفر در اتاق مریض ‍ بودند که ناگهان داد و فریاد مریضه بلند شد که مى گفت برخیزید آقا را بدرقه کنید! برخیزید آقا را بدرقه کنید!
مى بیند که تا اینها از خواب برخیزند آقا رفته ، خودش که چهار روز نمى توانست حرکت کند، از جا مى پرد و دنبال آقا تا دم درب حیاط مى رود. دخترش که مراقب حال مادر بود و در اثر سر و صداى مادر که آقا را بدرقه کنید بیدار شده بود، دنبال مادر تا دم درب حیاط مى رود، ببیند که مادرش کجا مى رود، دم درب حیاط مریضه به خود مى آید ولى نمى تواند باور کند که خودش تا اینجا آمده . از دخترش زهرا مى پرسد که زهرا من خواب مى بینم یا بیدارم ؟
دخترش پاسخ مى دهد که مادر جان ! تو را شفا دادند آقا کجا بود که مى گفتى آقا را بدرقه کنید ما کسى را ندیدیم !
مادر مى گوید: آقاى بزرگوارى در زى اهل علم ، سید عالیقدرى که خیلى جوان نبود، پیر هم نبود، به بالین من آمد گفت برخیز، خدا تو را شفا داد! گفتم نمى توانم برخیزم ، با لحنى تندتر فرمود شفا یافتید برخیز! من از مهابت آن بزرگوار برخاستم فرمود شفا یافتید دیگر دوا نخور و گریه هم مکن و چون خواست از اطاق بیرون رود، من شما را بیدار کردم که او را بدرقه کنید ولى دیدم شما دیر جنبیدید، خودم از جا برخاستم و دنبال آن آقا رفتم . بحمداللّه تعالى پس از این توجه و عنایت ، حال مریضه فورا بهبود یافت و چشم راستش که در اثر سکته غبارآورده بود برطرف شد، پس از چهار روز که اصلاً میل به غذا نداشت ، در همان لحظه گفت گرسنه ام براى من غذا بیاورید، یک لیوان شیر که در منزل بود به او دادند با کمال میل تناول نمود. میل به غذا کرد رنگ رویش بجا آمد و در اثر فرمان آن حضرت که گریه مکن ، غم و اندوه از دلش برطرف شد.
و ضمنا خانم مذکوره از پنج سال قبل روماتیسم داشت ، از لطف حضرت علیه السّلام شفا یافت با آنکه اطبا نتوانستند معالجه کنند.
ناگفته نماند که در ایام فاطمیه در منزل ، مجلسى به عنوان شکرانه این نعمت عظمى منعقد کردیم . جناب آقاى دکتر دانشى که یکى از دکترهاى معالج این بانو بود شفا یافتن او را برایش شرح دادم . دکتر اظهار فرمود آن مرض سکته که من دیدم ، از راه عادى قابل معالجه نبود مگر آنکه از طریق خرق عادت و اعجاز شفا یابد.
اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمین
وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْمَعْصُومینَ
لا سِیَّما اِمامُ الْعَصْرِ
وَنامُوسُ الدَّهْرِ، قُطْب دایِره اِمْکان ،
سرور و سالار انس و جان ،
صاحب زمین وزمان مالک رقاب جهانیان
((حُجَّة بْن الْحَسَنِ الْعَسْکَرِى ))
صَلَوات اللّه عَلَیْهِ وَعَلى آبائِه الْمَعْصُومینَ
اِلى قِیامِ یَوْمِ الدّین .
وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُاللّهِ وَبَرَکاتُهُ
محمدتقى بن محمدمتقى همدانى
25 ماه صفرالخیر 1397 هجرى قمرى

منبع :داستانهای شگفت انگیز شهید  آیت الله دستغیب

http://www.rs272.com/

http://cans.ir

http://www.sahand272.blogfa.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( شنبه 87/8/25 :: ساعت 1:6 صبح )
»» نماز واکسن اصلی سلامتی کودکان (1)

               نماز واکسن اصلی سلامتی کودکان  (1)

تنظیم :دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اورمیه

عبارت مشهور “ العلم فی الصغر ، کالنقش فی الحجر( دانش در کودکی ، مانند نقش پایدار در سنگ است ) ، امروزه با پیشرفت دانش پزشکی و روانپزشکی و بخصوص با پیدایش “ روانکاوی توجیه کامل علمی پیدا کرده است . روانشناسی مدرن ، با تداعی از مکتب

روانکاوی فروید و نظریات “ ژان پیاژه ” ، “ جان باولف ” و بسیاری از دانشمندان دیگر ، به ما می گوید که مهمترین دوران زندگی بشر که بوجود آورنده شخصیت  نهایی او ، خواهد بود ، دوران کودکی است . بر این اساس هر قدمی که در جهت ایجاد سلامت روانی اطفال برداشته شود ، به نوبه خود سبب ایجاد جامعه ای سالم و موفق خواهد شد . اما بزرگترین موهبتی که ممکن است در جهت ایجاد سلامت روانی نصیبیک طفل نورسیده گردد ، پای گذاشتن او در خانواده ای مومن و نمازگزاراست . تعالیم آیین حیات بخش اسلام که حتی  کوچکترین مسائل بشری را بدون پاسخ نگذاشته است ، از همان بدو تولد نوزاد برای او برنامه ها و روشهای متعددی دارد ، که

عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت همیشگی انسان است . از جمله در بعد سلامت روانی ، آیین اسلامبه والدین و بخصوص پدر ،

حکم کرده است که مثلا نام نیک بر بچه بگذارند و امروز علمای روانشناسی متفقا به این نتیجه رسیده اند که چگونه نام یک کودک در شکل گیری شخصیت او ، تاثیر گذار است و چگونه یک نام بد ممکن است موجبات تحقیر کودک ( مثلا تمسخر او توسط همسالان ) و در نتیجه تزللزل شخصیتش گردد و یا هنگامیکه روانکاوی در قرن بیستم ، حکایت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسی در وجود اطفال می کند . آن گاه مفهوم عمیق آن بخش عظیم از احادیث و روایات معصومین (ع) که مثلا “ بوسیدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 ، 6 سالگی منع کرده اند ، یا اجازه نداده اند کودک برهنه در کنار کسی بخوابد و …. روشن می شود . در هر صورت

کودکی که در خانواده مومن و نمازگزار بدنیا می آید و زمزمه حیات بخش “ اذان ” و “ اقامه ” در گوش راست و چپش نخستین نغمه زندگی او می گردد  کودکی است که گام در مسیری سعادت بخش گذاشته است  تغذیه کودک تا دو سال بوسیله شیر مادر و بهره مندی کامل او از آغوش پر مهرش ، که یک موهبت اسلامی است به او ایمنی محیرالعقولی در مقابل بخش عظیمی از بیماریهای روانی می بخشد ، مثلا احتمال اضطراب یا افسردگی که بر اثر جدایی از مادر به وقوع می پیوندد ، بسیار کم می شود. با این که امروزه روشن شده است اکثر کسانی که به دام مهلک اعتیاد گرفتار می آیند کسانی هستند که در کودکی ، از شیر و آغوش مادرانشان محروم بوده اند .

ادامه مطلب در سایتhttp://www.rs272.com/ مطالعه فرمائید..............

www.esfahan-tebyan.ir   

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( جمعه 87/5/11 :: ساعت 4:17 عصر )
»» گذشت ، قویترین درمان بیماری اضطراب

         گذشت ، قویترین درمان بیماری اضطراب

قرآن مجید در یکی از توصیفات خود از « متقین » می فرماید:
الذین ینفقون فی السراء والضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین (134/ آل عمران)
آنان کسانی هستند که در فراخی و تنگی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از مردم در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام از برجسته ترین نمونه های غیبی این آیه در عملکرد اجتماعی خود بوده و همه بخش های آن را به بهترین وجه در زندگی خود پیاده کرده اند.
اینک راجع به بخش « عفو و گذشت » در روابط شخصی با افراد مختلف جامعه، نمونه هایی از تاریخ حضرت سجاد علیه السلام ذکر می کنیم.
لازم به ذکر است نمونه های دیگری نیز در قسمت
حلم و تواضع ایشان ذکر گردیده است. 
یکی از اقوام حضرت (که به نام حسن بن الحسن مشهور است) که از اهل بیت ایشان بود حضرت را ملاقات کرده شروع به گفتن بد و بیراه و ناسزا به حضرت کرد (و درروایتی آمده که این واقعه در
مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده است )؛ ولی حضرت سجاد ابداً با او سخن نگفتند. پس چون که او منصرف شد و رفت.
حضرت به کسانیکه در محضرش نشسته بودند فرمود:
شما آنچه را این مرد گفت شنیدید و من دوست دارم با من به سوی او بیایید آنچه را که من به او جواب می دهم را نیز بشنوید.
آنها گفتند: در خدمت شما هستیم و ما دوست داشتیم که حضرت به او چنین و چنان بگوید. حضرت کفش خود را گرفته و پوشیدند و به راه افتادند و زیر لب زمزمه می کردند:
والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین (134 / آل عمران »
در این حال ما همگی متوجه شدیم حضرت به او هیچ چیز نخواهد گفت. بهر حال حضرت خارج شدند تا به منزل او رسیدند و او را صدا زدند و فرمودند به او بگویید:
علی بن الحسین است. آن مرد در حالی از منزل آمد که منتظر حادثه بدی بود و شک نداشت که حضرت علی بن الحسین برای پاسخ گویی شبیه به آنچه او انجام داده بود آمده اند.
در این حال حضرت به او فرمود:
ای برادر من، تو چند لحظه قبل رو در روی من ایستادی و گفتی آنچه را که گفتی، حال اگر آنچه را تو گفتی در من هست پس من از آن از خداوند استغفار و طلب بخشش می کنم و اگر آنچه که گفتی در من نیست پس خداوند تو را بیامرزد. اینجا بود که آن مرد بین دو چشم حضرت را بوسید و گفت:
نه، آنچه که من گفتم در شما وجود ندارد و من به آن سزاوارترم.

-سفیان می گوید:
مردی نزد حضرت علی بن الحسین علیه السلام آمده و گفت:
فلان آقا از شما بدگویی کرده و شما را اذیت نموده است حضرت فرمود: بیا با هم به نزد او برویم آن مرد فکر می کرد که حضرت به زودی از خود دفاع خواهد کرد. چون که به نزد او رسیدند حضرت فرمود:
ای فلانی !! اگر آنچه تو در مورد من گفتی « حق » است، خداوند مرا بیامرزد و اگر « باطل » است خداوند تو را بیامرزد.
از این دو روایت علاوه بر استفاده « کظم غیظ » حضرت و « گذشت » از اسائه ادب دیگران به ایشان و «
حسن خلق » آن بزرگوار، این نکته نیز بدست می آید که چگونه با همراه آوردن افرادیکه شاهد بی ادبی به آن امام معصوم بودند، عملاً چگونه کرامت نفس خود تخلّف به فضائل بلند اخلاقی را به آنها نشان می دهند تا آنان نیز تربیت شده و به حضرت اقتدا کنند.
«و لقد انتهی ذات یوم الی قوم یفتابونه فوقف علیهم فقال لهم: ان کنتم صادقین فغفرالله لی، و ان کنتم کاذبین فغفر الله لکم »
روزی حضرت به گروهی برخورد کرد که از او بد گویی نموده غیبت او را می کردند حضرت در مقابلشان ایستاد و به آنها فرمود:
اگر راستگو هستید خداوند مرا بیامرزد اگر دروغ می گویید خداوند شما را بیامرزد. 

حضرت علی بن الحسین علیه السلام کنیزی داشتند که آب روی دست حضرت می ریخت تا ایشان برای نماز وضو بگیرند. یک بار هنگامی که روی دست حضرت آب می ریخت، ظرف آب از دست او روی صورت حضرت افتاده و آن را مجروح کرد، حضرت سرشان را به سوی او بلند کردند. و به او نگریستند، در این حال او گفت: خداوند عزوجل می فرماید:
«و الکاظمین الغیظ » حضرت به او فرمودند غیظ و خشم خود را فرو خوردم.
او گفت: «و العافین من الناس » حضرت به او فرمودند خداوند تو را عفو کند.
او گفت: «والله یحب المحسنین » حضرت فرمودند:
برو که تو آزاد هستی !! از این داستان هم بزرگواری حضرت و هم تربیت اسلامی این کنیز و آشنائی او با آیات قرآنی و فرهنگ اسلامی قابل استفاده است.

عده ای نزد حضرت میهمانی دعوت بودند یکی از خادمین حضرت در آوردن گوشت بریانی که در تنور بود عجله کرد پس با سرعت آن را به دست گرفته و جلو آمد که در یک لحظه سیخ های کباب از دست او بر روی زمین افتاد و به سر یکی از فرزندان حضرت علی بن الحسین علیه السلام که در زیر پله (شومینه) استراحت می کرد اصابت نموده و باعث شد او کشته شود. در این حال آن غلام به شدت احساس تحیر نموده و مضطرب شده بود که ناگاه حضرت علی بن الحسین به او فرمودند:
تو آزاد هستی!! چرا که تو تعمدی در این کار نداشتی و بعد مشغول تجهیز پسر شد و او را دفن نمودند.
از این دو قضیه نیز به دست می آید :

حضرت سجاد علیه السلام چگونه در مورد خطاهای غیر عمدی خادمین خود آنها را عفو می نمودند در حالیکه در چنین مواردی نوعاً افراد عکس العمل بسیار خشن از خود نشان می دهند.
و با کرامتی مثال زدنی آنها را در راه خداوند آزاد هم می کردند تا به سرعت اثر ناراحتی شدید روحی آنان را تسکین داده و خوشحالشان نمایند.
فردی به حضرت ناسزا گفت. به او فرمودند:
ای جوان در مقابل ما در سفر به سوی آخرت گردنه های بسیار سختی است، پس اگر از آن عبور کردم هیچ باکی نسبت به آنچه تو می گوئی ندارم و اگر در آنجا متحیر بمانم پس من از آنچه تو می گوئی بدتر خواهم بود.
مرد دیگری حضرت را ناسزا گفت و به ایشان اهانت کرد ولی حضرت سکوت کردند و هیچ جواب ندادند. به حضرت گفت:
منظورم شما بودید حضرت علیه السلام جواب دادند: و من از تو چشم می پوشم
فقال: ایاک اعنی، فقال علیه السلام: و عنک اغضی

http://daneshnameh.roshd.ir

http://www.rs272.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( شنبه 87/4/8 :: ساعت 3:51 عصر )
»» حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن (3)

            حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن (3)

 

5- مراتب حسد بزرگان علم اخلاق براى «حسد» مراحل مختلفى ذکر کرده‏اند از جمله دو مرحله کاملا متمایز زیر:

1- وجود حسد در درون دل و در اعماق روح، به گونه‏اى که انسان آن را کنترل کند و اثرش در گفتار و رفتار او ظاهر نگردد.

2- وجود حسد در درون به گونه‏اى که از کنترل او خارج شود و با سخنان و اعمال شیطانى بروز کند و براى انتقام‏گیرى از محسود و زوال نعمت او تلاش کند.

به هر حال، در اینکه صفت‏حسد از رذایل اخلاقى است‏خواه به مرحله ظهور و بروز برسد یا نه شکى نیست، سخن در این است که آیا اگر به مرحله ظهور و بروز نرسد گناه و عقوبتى بر آن نوشته مى‏شود یا نه؟ ظاهرا دلیلى بر گناه بودن آن در مرحله عدم ظهور و بروز نداریم، هر چند صفت نکوهیده‏اى است.

به این ترتیب مرحله عدم ظهور و بروز باز دو حالت دارد: حالتى که صاحبش از وجود آن ناراحت نباشد و در رفع آن نکوشد بلکه در درون با آن هماهنگ گردد و حالتى که چنین نباشد، گناه بودن حالت اول بعید به نظر نمى‏رسد هر چند دلیل قاطعى بر آن نداریم.

6- درمان حسد همان گونه که از بحث‏هاى پیشین استفاده شد «حسد» از بیمارى‏هاى خطرناک اخلاقى است که اگر انسان به درمان آن نپردازد دین و دنیاى او را تباه مى‏کند.

درمان این بیمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذیله دیگر است که بر دو اساس استوار مى‏باشد.

1- طرق علمى.

2- طرق عملى.

در قسمت «علمى‏» شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد از نظر روح و جسم و دیگر ریشه‏ها و انگیزه‏هاى پیدایش حسد.

همان گونه که شخص معتاد به یک اعتیاد خطرناک، مانند اعتیاد به هروئین، باید سرانجام کار معتادان را بررسى کند و ببیند آنها چگونه سلامت و تندرستى خود را از دست داده و زن و فرزند و حیثیت اجتماعى آنها بر باد مى‏رود و با دردناک‏ترین وضعى در جوانى جان مى‏سپارند و نه تنها کسى از مرگ آنها ناراحت نمى‏شود بلکه مرگ او را سعادتى براى خانواده و فامیل و دوستانش مى‏شمرند! همین‏طور «حسود» باید بیندیشد که این بیمارى اخلاقى به زودى جسم او را بیمار مى‏کند، مانند خوره روح او را مى‏پوساند و مى‏خورد و از بین مى‏برد، خواب و آرامش را از او سلب مى‏کند و هاله‏اى از غم و اندوه همیشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اینکه مطرود درگاه خدا مى‏شود و به سرنوشتى همچون ابلیس و قابیل گرفتار مى‏آید و تازه با همه اینها نیز نمى‏تواند به مقصود خود یعنى زوال نعمت محسود برسد!

بى شک مرور بر این آثار و پیامدها و بررسى مکرر احادیث نابى که در این زمینه آمده و در بخشهاى گذشته به آن اشاره شد، تاثیر بسیار مثبتى در درمان این بیمارى اخلاقى دارد.

«حسود» باید بیندیشد، اگر مواد مخدر سلامت روح و جسم را بر هم مى‏زند و مرگ زودرس و ورقت‏بار را به استقبال او مى‏فرستد، او نیز علاوه بر بیمارى‏هاى جسمى و روانى، آخرت خود را هم از دست مى‏دهد، چرا که عملا به حکمت‏خدا اعتراض مى‏کند و در پرتگاه شرک و کفر سقوط مى‏نماید، اینها از یک سو.

از سوى دیگر در باره انگیزه‏هاى حسد باید بیندیشد و ریشه‏هاى آن را یکى پس از دیگرى قطع نماید، اگر دوستان ناباب و وسوسه‏هاى آنها او را به این وادى کشانده است‏با آنها قطع رابطه کند و هرگاه تنگ‏نظرى و بخل سرچشمه این رذیله اخلاقى شده، به مداواى آنها برخیزد، اگر ضعف ایمان و عدم آشنایى به توحید افعالى خداوند او را در این گرداب پرتاب کرده است‏به تقویت مبانى ایمان و توحید بپردازد و هرگاه ناآگاهى از استعدادهاى خویش و ظرفیت‏هایى که براى ترقى و پیشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت و به دنبال آن حسد نموده است‏به درمان آن رو آورد و در سایه توکل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقارت را بگشاید و رذیله حسد را از خود دور سازد.

چه بهتر اینکه «حسود» عصاره و خلاصه‏اى از این امور را در صفحه یا صفحاتى بنویسد و هر چند روز یک بار بر آن مرور کند و حتى با صداى بلند آن را براى خودش در تنهایى جمله جمله بخواند و پیرامون آن بیندیشد و مخصوصا روى روایاتى که در این زمینه از معصومین: رسیده و در بحث‏هاى گذشته به آن اشاره شد تکیه کند، بى شک هر حسودى این برنامه را به طور جدى دنبال کند در مدت کوتاهى نتیجه خواهد گرفت، روح و جسم خود را تدریجا از شر حسد رهایى مى‏بخشد و افق‏هاى روشنى از سلامت و سعادت در برابر او نمایان مى‏گردد.

مخصوصا «حسود» باید روى این نکته کاملا فکر کند که اگر وقت و نیرویى را که او براى زوال نعمت از محسود به کار مى‏گیرد صرف پیشرفت‏خودش کند چه بسا از او جلو بیفتد.

به تعبیر دیگر باید انگیزه‏هاى حسد را به انگیزه‏هاى غبطه تبدیل کند و نیروهاى ویرانگر را به نیروهاى سازنده مبدل سازد.

اما از نظر «عملى‏»، مى‏دانیم: تکرار یک عمل تدریجا تبدیل به یک عادت مى‏شود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونى مى‏گردد، اگر حسود به جاى اینکه براى در هم شکستن اعتبار و شخصیت فردى که مورد حسدش قرار گرفته به تقویت موقعیت‏خود بپردازد، به جاى غیبت و مذمتش او را به خاطر صفات خویش مدح و ستایش کند و به جاى تلاش در تخریب زندگى مادى او خود را آماده اعانت و همکارى با او نماید، تا مى‏تواند از او سخن بگوید، تا ممکن است نسبت‏به او محبت کند و تا آنجا که در اختیار اوست‏خیر و سعادت او را بطلبد و به دیگران نیز همین امور را توصیه کند، به یقین تکرار این کارها تدریجا آثار رذیله حسد را از روح او مى‏شوید و نقطه مقابل آن که «نصح‏» و «خیرخواهى‏» است‏با یک دنیا نور و صفا و روحانیت جانشین آن مى‏گردد.

علماى اخلاق به افراد ترسو براى از میان بردن این رذیله اخلاقى توصیه مى‏کنند که در میدان‏هایى که ورود در آن شجاعت فراوان مى‏خواهد گام بگذارند و این کار را بر خود تحمیل کنند تا تدریجا ترس آنها بریزد و شجاعت‏به صورت عادت و حالت در آید و سپس ملکه گردد.

همین گونه حسود باید با استفاده از ضد آن به درمان پردازد که درمان هر بیمارى دارویى است که از ضد آن تشکیل یافته است!

از جمله امورى که در درمان حسد بسیار مؤثر است راضى به رضاى حق بودن و تسلیم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگى خویش گشتن است، در حدیثى از امیرمؤمنان مى‏خوانیم: «من رضى بحاله لم یعتوره الحسد; کسى که به آنچه دارد راضى باشد حسد دامان او را نمى‏گیرد».

7- نصح و خیرخواهى نقطه مقابل حسد، «نصح‏» و خیرخواهى است، به این معنى که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیرى دیگر آنچه از خیر و خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خویش مى‏خواهد براى دیگران نیز بطلبد و این یکى از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامى به آن اشاره شده است.

بدیهى است‏خیرخواهى منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه همه انبیاى الهى و اولیاء معصومین این ویژگى را داشتند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند، نه حسود باشند و نه بخیل.

برگرفته از «http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%AD%D8%B3%D8%AF

http://www.rs272.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( سه شنبه 87/3/21 :: ساعت 5:41 عصر )
»» حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن(2)

         حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن(2) 

http://www.rs272.com

- انگیزه‏هاى حسد مى‏دانیم بسیارى از صفات رذیله از یکدیگر سرچشمه مى‏گیرند، یا به تعبیر دیگر تاثیر متقابل دارند. حسد نیز از صفاتى است که از صفات زشت دیگرى ناشى مى‏شود و خود نیز سرچشمه رذایل فراوانى است!

علماى اخلاق براى حسد سرچشمه‏هاى زیادى ذکر کرده‏اند: از جمله عداوت و کینه است که موجب مى‏شود انسان آرزوى زوال نعمت از کسى که مورد عداوت اوست کند.

دیگر کبر و خودبرتربینى است، به همین جهت اگر ببیند دیگران مشمول نعمت‏هاى بیشترى شده‏اند آرزو دارد بلکه تلاش مى‏کند که نعمت آنان زایل گردد تا برترى او را نسبت‏به دیگران به خطر نیفکند!

سوم حب ریاست است که سبب مى‏شود آرزوى زوال نعمت دیگران کند، تا بتواند بر آنها حکومت نماید; زیرا اگر امکانات او از نظر مال و ثروت و قدرت او بیش از دیگران نباشد پایه‏هاى ریاست او سست مى‏شود.

چهارم از اسباب حسد ترس از نرسیدن به مقاصد مورد نظر است، چرا که گاه انسان تصور مى‏کند نعمت‏هاى الهى محدود است اگر دیگران به آن دست‏یابند امکان رسیدن او را به آن نعمت‏ها کم مى‏کنند.

پنجمین سبب احساس حقارت و خود کم بینى است، افرادى که در خود لیاقت رسیدن به مقامات والایى را نمى‏بینند و از این نظر گرفتار عقده حقارتند آرزو مى‏کنند دیگران هم به جایى نرسند تا همانند یکدیگر شوند!

ششمین اسباب حسد بخل و خباثت نفس است; زیرا بخیل نه تنها حاضر نیست از نعمت‏هاى خود در اختیار دیگران بگذارد بلکه از رسیدن دیگران به نعمت‏هاى الهى نیز بخل مى‏ورزد و ناراحت مى‏شود، آرى تنگ نظرى، کوته‏بینى و رذالت طبع آدمى را به حسد مى‏کشاند و گاه مى‏شود که همه این امور ششگانه دست‏به دست هم مى‏دهند و گاه دو یا سه منشا به هم ضمیمه مى‏شوند و به همان نسبت، خطر حسد فزونى مى‏یابد.

ولى فراتر از اینها حسد ریشه‏هایى در عقاید انسان نیز دارد، کسى که ایمان به قدرت خدا و لطف و عنایت او و حکمت و تدبیر و عدالتش دارد چگونه مى‏تواند حسد بورزد؟

شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مى‏کند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادى؟! این چه حکمتى است و چه عدالتى؟! چرا به من نمى‏دهى؟! و نیز به زبان حال مى‏گوید: هرگاه خدا به دیگرى نعمتى دهد ممکن است از دادن مثل آن به من العیاذ بالله عاجز باشد پس چه بهتر که نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!

بنابراین حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پایه‏هاى ایمان به توحید افعالى پروردگار و حکمت و قدرت او هستند، چه اینکه انسانى که به این اصول مؤمن باشد مى‏داند تقسیم نعمت‏ها از سوى خداوند حسابى دارد و بر طبق حکمتى است و نیز مى‏داند خداوند توانایى دارد که بیشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه آنها را شایسته نعمت‏بداند، پس باید کسب شایستگى کند.

کوتاه سخن اینکه حسود در واقع پایه‏هاى اعتقادى محکمى ندارد وگرنه ى‏دانست‏حسدورزى نوعى انحراف از توحید است.

3- نشانه‏هاى حسد این صفت رذیله مانند بسیارى از صفات دیگر گاه آشکار و صریح است و گاه مخفى و در حال کمون، به همین دلیل باید از آثارى که بزرگان علم اخلاق و روانکاوان براى آن ذکر کرده‏اند یا به تجربه دریافته‏ایم، آن را در مراحل اولیه باید شناخت و پیش از آنکه در وجود انسان ریشه بدواند و مستحکم گردد به درمان آن پرداخت.

از جمله نشانه‏هایى که براى آن ذکر شده امور زیر است:

1- هنگامى که مى‏شنود نعمتى به دیگرى رسیده است، غمگین و ناراحت مى‏شود، هر چند آثارى از خود بروز ندهد.

2- گاه از این مرحله فراتر مى‏رود و زبان به غیبت و عیبجویى مى‏گشاید.

3- گاه از این هم فراتر مى‏رود و به دشمنى و عداوت و کارشکنى برمى‏خیزد!

4- گاه تنها به بى‏اعتنایى و بى مهرى و یا قطع رابطه از شخصى که مورد حسد او قرار گرفته قناعت مى‏کند، سعى دارد او را نبیند و سخنى از او نشنود و اگر سخنى در باره او بگویند سعى مى‏کند با ورود در مطالب دیگر گوینده را از ادامه سخن بازدارد، یا اگر مجبور به بیان مطلبى در باره او شود سعى مى‏کند صفات برجسته او را پنهان سازد و یا نسبت‏به آن سکوت کند.

4- پیامدها و آثار سوء حسد حسد آثار بسیار زیانبارى از نظر فردى و اجتماعى و مادى و معنوى به بار مى‏آورد و کمتر صفتى از صفات رذیله است که این همه پیامدهاى سوء داشته باشد، مهمترین آنها آثار زیر است:

نخست اینکه حسود دائما ناراحت است و همین امر سبب بیمارى جسمى و روانى او مى‏شود، هر اندازه دیگران صاحب موفقیت‏بیشتر و نعمت‏هاى فزون‏تر گردند او به همان اندازه ناراحت مى‏شود تا آنجا که گاه خواب و آرامش و استراحت را به کلى از دست مى‏دهد و بیمار و رنجور و نحیف و ضعیف مى‏شود، در حالى که امکانات خوبى دارد و اگر این رذیله را از خود دور مى‏ساخت‏براى خودش زندگى آبرومند و مرفهى داشت.

دیگر اینکه زیانهاى معنوى حسد از زیانهاى مادى و جسمانى آن به مراتب بیشتر است، زیرا حسد ریشه‏هاى ایمان را مى‏خورد و نابود مى‏کند و انسان را نسبت‏به عدل و حکمت الهى بدبین مى‏سازد، چرا که حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمت‏ها یعنى خداوند بزرگ معترض است!.

سومین اثر زیانبار دیگر حسد این است که حجاب ضخیمى در برابر معرفت و شناخت‏حقایق مى‏افکند، چرا که حسود نمى‏تواند نقطه‏هاى قوت محسود را ببیند هر چند استاد و مربى و بزرگ او باشد، بلکه دائما چشم او در پى جستجو براى نقاط ضعف است و اى بسا به خاطر حسد، خوبى را بدى و نقاط قوت را ضعف بپندارد و از آنها دورى کندچهارمین اثر زیانبار حسد این است که انسان دوستان خود را از دست مى‏دهد، زیرا هر کس داراى نعمتى است که احیانا دیگرى ندارد و اگر انسان داراى صفت رذیله حسد باشد طبعا نسبت‏به همه مردم حسد مى‏ورزد و همین امر سبب مى‏شود که افراد از او دورى کنند و پیوندهاى محبت میان او و دیگران گسسته شود.

پنجمین اثر سوء حسد آن است که انسان را از رسیدن به مقامات والا بازمى‏دارد به گونه‏اى که شخص حسود هرگز نمى‏تواند از مدیریت‏بالایى در جامعه برخوردار شود چرا که حسد، دیگران را از گرد او پراکنده مى‏کند و کسى که داراى قوه دافعه است هرگز به بزرگى نمى‏رسد.

ششمین اثر بسیار منفى حسد آلوده شدن به انواع گناهان دیگر است، زیرا حسود براى رسیدن به مقصد خود یعنى زایل کردن نعمت از دیگران، به انواع گناهان مانند ظلم و غیبت و تهمت و دروغ و سعایت و غیر آن متوسل مى‏شود و تمام نیروى خود را به کار مى‏گیرد تا محسود را به زمین زند لذا از هر وسیله نامشروعى براى وصول به این مقصد نامشروع کمک گیرد.

هفتمین بدبختى حسود این است که پیش از آنکه به «محسود» زیان برساند به خودش ضرر مى‏زند، چرا که قبل از هر چیز خودش را گرفتار ناراحتى روح و جسم و عذاب دنیا و عقبى مى‏سازد.

http://www.rs272.com


 

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



ارسال سوالات و نظرات ()
ارسال کننده متن فوق: » دکتررحمت سخنی ( سه شنبه 87/3/21 :: ساعت 5:31 عصر )
<      1   2   3   4   5   >>   >

Google
»» لیست کل یادداشت های این سایت
روشهای عملی کنترل نیروی جنسی زیاددرمجردین ومتاهلینMuch sexual ac
شرایط درخواست مشاوره پزشکی رایگان اینترنتی دکتر رحمت سخنی
جیمیل جدید دکتررحمت سخنی برای مشاوره رایگان پزشکی
نظرات پزشکان بزرگ جهان در رابطه با فواید روزه گرفتن
داستان آن بیمار
درمان کسانی که با سوظن زندگی افراد را از هم میپاشند!!
درمان بیماری دیسک کمر با توسل به آقا امام زمان (عج)
[عناوین آرشیوشده]