تمنای وجود
اقتباس :نسرین ون آبادی کارشناس پرستاری از اورمیه
الهی یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر ، خداوندا این بیچاره را چه تدبیر ؟
الهی درماندم نه از تو لکن درماندم در تو ،
اگر غایب باشم گویی کجایی ؟ و چون به درگاه آیم در را نگشایی .
الهی دلی ده که طاعت فزون کند و توفیق طاعتی ده که به بهشت رهنمون سازم .
الهی دلی ده که در کار تو جان بازم و جانی ده که کار آن جهان سازم .
الهی نفسی ده که حلقه بندگی تو گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو نوش کند .
الهی دانایی ده که در راه نیفتم و بینایی ده که در جاه نیقتم .
الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوئیم و زبانی ده گه با آن شکر آلای تو گوئیم .
الهی الهی ضعیفم خواندی که چنینن است ، هر چه از من در وجود آید این است .
الهی تو دوختی در پوشیدم و آنچه در جام ریختی نوشیدم ، هیچ نیامد از آنچه میکوشیدم .
الهی زندگی همه با یاد تو ، شادی همه با یافت تو و جا ن آن است که در او شناخت تو است .
الهی من کیستم که به در گاه تو زارم ، یا قصه درد خود بتو پردازم .
الهی دانی که بی تو هیچکسم ، دستم گیر که در تو رسم
به ظاهر قبول دارم و به باطن تسلیم ، نه از خصم باک دارم نه از دشمن
بیم ، اگر دل گوید چرا ؟ گویم سر افکنده ام و اگر خرد گوید چرا
گویم
مناجات نامه _انصاری