حسد خطرناکترین بیماری اخلاقی و درمان آن (3)
5- مراتب حسد بزرگان علم اخلاق براى «حسد» مراحل مختلفى ذکر کردهاند از جمله دو مرحله کاملا متمایز زیر:
1- وجود حسد در درون دل و در اعماق روح، به گونهاى که انسان آن را کنترل کند و اثرش در گفتار و رفتار او ظاهر نگردد.
2- وجود حسد در درون به گونهاى که از کنترل او خارج شود و با سخنان و اعمال شیطانى بروز کند و براى انتقامگیرى از محسود و زوال نعمت او تلاش کند.
به هر حال، در اینکه صفتحسد از رذایل اخلاقى استخواه به مرحله ظهور و بروز برسد یا نه شکى نیست، سخن در این است که آیا اگر به مرحله ظهور و بروز نرسد گناه و عقوبتى بر آن نوشته مىشود یا نه؟ ظاهرا دلیلى بر گناه بودن آن در مرحله عدم ظهور و بروز نداریم، هر چند صفت نکوهیدهاى است.
به این ترتیب مرحله عدم ظهور و بروز باز دو حالت دارد: حالتى که صاحبش از وجود آن ناراحت نباشد و در رفع آن نکوشد بلکه در درون با آن هماهنگ گردد و حالتى که چنین نباشد، گناه بودن حالت اول بعید به نظر نمىرسد هر چند دلیل قاطعى بر آن نداریم.
6- درمان حسد همان گونه که از بحثهاى پیشین استفاده شد «حسد» از بیمارىهاى خطرناک اخلاقى است که اگر انسان به درمان آن نپردازد دین و دنیاى او را تباه مىکند.
درمان این بیمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذیله دیگر است که بر دو اساس استوار مىباشد.
1- طرق علمى.
2- طرق عملى.
در قسمت «علمى» شخص حسود باید روى دو چیز مطالعه و دقت کند یکى پیامدها و آثار ویرانگر حسد از نظر روح و جسم و دیگر ریشهها و انگیزههاى پیدایش حسد.
همان گونه که شخص معتاد به یک اعتیاد خطرناک، مانند اعتیاد به هروئین، باید سرانجام کار معتادان را بررسى کند و ببیند آنها چگونه سلامت و تندرستى خود را از دست داده و زن و فرزند و حیثیت اجتماعى آنها بر باد مىرود و با دردناکترین وضعى در جوانى جان مىسپارند و نه تنها کسى از مرگ آنها ناراحت نمىشود بلکه مرگ او را سعادتى براى خانواده و فامیل و دوستانش مىشمرند! همینطور «حسود» باید بیندیشد که این بیمارى اخلاقى به زودى جسم او را بیمار مىکند، مانند خوره روح او را مىپوساند و مىخورد و از بین مىبرد، خواب و آرامش را از او سلب مىکند و هالهاى از غم و اندوه همیشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اینکه مطرود درگاه خدا مىشود و به سرنوشتى همچون ابلیس و قابیل گرفتار مىآید و تازه با همه اینها نیز نمىتواند به مقصود خود یعنى زوال نعمت محسود برسد!
بى شک مرور بر این آثار و پیامدها و بررسى مکرر احادیث نابى که در این زمینه آمده و در بخشهاى گذشته به آن اشاره شد، تاثیر بسیار مثبتى در درمان این بیمارى اخلاقى دارد.
«حسود» باید بیندیشد، اگر مواد مخدر سلامت روح و جسم را بر هم مىزند و مرگ زودرس و ورقتبار را به استقبال او مىفرستد، او نیز علاوه بر بیمارىهاى جسمى و روانى، آخرت خود را هم از دست مىدهد، چرا که عملا به حکمتخدا اعتراض مىکند و در پرتگاه شرک و کفر سقوط مىنماید، اینها از یک سو.
از سوى دیگر در باره انگیزههاى حسد باید بیندیشد و ریشههاى آن را یکى پس از دیگرى قطع نماید، اگر دوستان ناباب و وسوسههاى آنها او را به این وادى کشانده استبا آنها قطع رابطه کند و هرگاه تنگنظرى و بخل سرچشمه این رذیله اخلاقى شده، به مداواى آنها برخیزد، اگر ضعف ایمان و عدم آشنایى به توحید افعالى خداوند او را در این گرداب پرتاب کرده استبه تقویت مبانى ایمان و توحید بپردازد و هرگاه ناآگاهى از استعدادهاى خویش و ظرفیتهایى که براى ترقى و پیشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقارت و به دنبال آن حسد نموده استبه درمان آن رو آورد و در سایه توکل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقارت را بگشاید و رذیله حسد را از خود دور سازد.
چه بهتر اینکه «حسود» عصاره و خلاصهاى از این امور را در صفحه یا صفحاتى بنویسد و هر چند روز یک بار بر آن مرور کند و حتى با صداى بلند آن را براى خودش در تنهایى جمله جمله بخواند و پیرامون آن بیندیشد و مخصوصا روى روایاتى که در این زمینه از معصومین: رسیده و در بحثهاى گذشته به آن اشاره شد تکیه کند، بى شک هر حسودى این برنامه را به طور جدى دنبال کند در مدت کوتاهى نتیجه خواهد گرفت، روح و جسم خود را تدریجا از شر حسد رهایى مىبخشد و افقهاى روشنى از سلامت و سعادت در برابر او نمایان مىگردد.
مخصوصا «حسود» باید روى این نکته کاملا فکر کند که اگر وقت و نیرویى را که او براى زوال نعمت از محسود به کار مىگیرد صرف پیشرفتخودش کند چه بسا از او جلو بیفتد.
به تعبیر دیگر باید انگیزههاى حسد را به انگیزههاى غبطه تبدیل کند و نیروهاى ویرانگر را به نیروهاى سازنده مبدل سازد.
اما از نظر «عملى»، مىدانیم: تکرار یک عمل تدریجا تبدیل به یک عادت مىشود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونى مىگردد، اگر حسود به جاى اینکه براى در هم شکستن اعتبار و شخصیت فردى که مورد حسدش قرار گرفته به تقویت موقعیتخود بپردازد، به جاى غیبت و مذمتش او را به خاطر صفات خویش مدح و ستایش کند و به جاى تلاش در تخریب زندگى مادى او خود را آماده اعانت و همکارى با او نماید، تا مىتواند از او سخن بگوید، تا ممکن است نسبتبه او محبت کند و تا آنجا که در اختیار اوستخیر و سعادت او را بطلبد و به دیگران نیز همین امور را توصیه کند، به یقین تکرار این کارها تدریجا آثار رذیله حسد را از روح او مىشوید و نقطه مقابل آن که «نصح» و «خیرخواهى» استبا یک دنیا نور و صفا و روحانیت جانشین آن مىگردد.
علماى اخلاق به افراد ترسو براى از میان بردن این رذیله اخلاقى توصیه مىکنند که در میدانهایى که ورود در آن شجاعت فراوان مىخواهد گام بگذارند و این کار را بر خود تحمیل کنند تا تدریجا ترس آنها بریزد و شجاعتبه صورت عادت و حالت در آید و سپس ملکه گردد.
همین گونه حسود باید با استفاده از ضد آن به درمان پردازد که درمان هر بیمارى دارویى است که از ضد آن تشکیل یافته است!
از جمله امورى که در درمان حسد بسیار مؤثر است راضى به رضاى حق بودن و تسلیم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگى خویش گشتن است، در حدیثى از امیرمؤمنان مىخوانیم: «من رضى بحاله لم یعتوره الحسد; کسى که به آنچه دارد راضى باشد حسد دامان او را نمىگیرد».
7- نصح و خیرخواهى نقطه مقابل حسد، «نصح» و خیرخواهى است، به این معنى که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیرى دیگر آنچه از خیر و خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خویش مىخواهد براى دیگران نیز بطلبد و این یکى از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامى به آن اشاره شده است.
بدیهى استخیرخواهى منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه همه انبیاى الهى و اولیاء معصومین این ویژگى را داشتند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند، نه حسود باشند و نه بخیل.
برگرفته از «http://fa.wiktionary.org/wiki/%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%AD%D8%B3%D8%AF
WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI